داستان بی تفاوت و ثروتی ماناتر از پول
داستان بی تفاوت و ثروتی ماناتر از پول
در زمان های دور مرد ثروتمندی زندگی می کرد که ثروتش را از راه تجارت و بازرگانی در طی سال ها اندوخته بود. ثروتش به ده هزار هزار سکۀ طلا رسیده بود.
داستان خربزه ای که جان شاه را گرفت و کفشهای نوی مادر
داستان خربزهای که جان شاه را گرفت و کفشهای نوی مادر
آقا محمدخان قاجار سرسلسله پادشاهان قجری است که زندگیاش با حوادث عجیب و جالبی گره خورده است، او که با بر انداختن سلسله زندیه به قدرت رسید، سرانجام در جریان لشگر کشی بیرون راندن سپاه روس ها از ایران کشته شد.
داستان دخترک و گردنبند یاقوت و بی دست و پا
داستان دخترک و گردنبند یاقوت و بی دست و پا
دختر خردسالی وارد یک مغازه جواهر فروشی شد و به گردن بند یاقوت نشانی که در پشت ویترین بود اشاره کرد و به صاحب مغازه گفت: «این گردن بند را برای خواهر بزرگم می خواهم.
داستان اشک پدر و رازی برای شادی
داستان اشک پدر و رازی برای شادی
هر وقت پدرم این ترانه را می خواند که «وقتی بچه بودی، عادت داشتی روی دوشم بنشینی، پدر نردبان بچه هایش است…» دلم می گرفت و برای پدرم غصه می خوردم.
داستان آموزنده دوست واقعی و پدر واقعی کیست؟
داستان آموزنده دوست واقعی و پدر واقعی کیست؟
پیرمرد سالخورده و متمولی در بستر بیماری افتاد. روزی تک فرزند پسر خود را بر بالینش خواست و به او گفت: دیگر عمر زیادی از من باقی نمانده است.
داستان یک دلار و دو سنت و آقای مونرو و خفاش
داستان یک دلار و دو سنت و آقای مونرو و خفاش
شب نوئل بود. عصر با دوستم خانم آلیس برای خرید هدیه های نوئل برای بچه ها به خیابان رفتیم. خیابان خیلی شلوغ بود و برف می آمد.وقتی با دوستم آلیس با صاحب مغازه
داستان ثروتی بالاتر از پول و خوش اقبال
داستان ثروتی بالاتر از پول و خوش اقبال
تصمیم گرفتهایم از این به بعد با داستای های شیرین ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در خدمتتان باشیم. در این مطلب شما را به خواندن داستان کوتاه «خوش اقبال» اثر آنتوان چخوف دعوت میکنیم.
داستان جالب پشتکار و انسانیت
داستان جالب پشتکار و انسانیت
یک دانش آموز دبستانی که در درس خواندن نسبت به همکلاسی هایش بیشترین تلاش را می کرد، همیشه از این متعجب بود که علی رغم تلاش هایش در امتحانات بهترین نمره را کسب نمی کند.
داستان پردیس و یک روز تابستانی
داستان پردیس و یک روز تابستانی
یک پزشک:– الآن؟– نه! یه خورده مونده– یعنی میشه؟– نگاه کن! خودت ببین!بچه ها مثل گل های رز, مثل علف های وحشی, تنگ هم, پشت پنجره کلاس ایستاده بودند و برای دیدن خورشید پنهان,
داستان آموزنده ی پردیس
داستان آموزنده ی پردیس
تصمیم گرفتهایم از این به بعد با داستای های شیرین ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در خدمتتان باشیم. در این مطلب شما را به خواندن داستان شیرین «پردیس» به قلم فرخنده آقایی دعوت میکنیم.